داستان های عاشقانه‘داستان های غمگین

متن مرتبط با «عاشقونه» در سایت داستان های عاشقانه‘داستان های غمگین نوشته شده است

نگرانم...

  • نگرانم ! برای روزهایی که میایند تا از تو تاوان بگیرند و تو را مجازات کنند نگرانم ! برای پشیمانی ات، زمانی که هیچ سودی ندارد نگرانم برای عذاب وجدانت ، که تو را به دار میکشد و می کشد روزگاری رنج تو رنجم بود اما روزها خواهند گذشتو تو ، آری تو ؛ آنچه را به من بخشیدی ز دست دیگری باز پس خواهی گرفت و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !! ,نگرانم,عشق,داستان های,عاشقونه,و,غمگین,to30 ...ادامه مطلب

  • قایم موشک

  • زمان های قديم٬ وقتی هنوز راه بشر به زمين باز نشده بود. فضيلت ها و تباهی ها دور هم جمع شده بودند. ذکاوت گفت بياييد بازی کنيم. مثل قايم باشک! ديوانگی فرياد زد: آره قبوله من چشم می زارم! چون کسی نمی خواست دنبال ديوانگی بگردد٬‌ همه قبول کردند. ديوانگی چشم هايش را بست و شروع به شمردن کرد: يک٬ ... دو٬ ... سه٬ ... ! همه به دنبال جايی بودند که قايم بشوند. نظافت خودش را به شاخ ماه آويزان کرد. خيانت خودش را داخل انبوهی از زباله ها مخفی کرد. اصالت به ميان ابر ها رفت. هوس به مرکز زمين راه افتاد. دروغ که می گفت به اعماق کوير خواهد رفت٬ به اعماق دريا رفت. طعم داخل يک سيب سرخ قرار گرفت. حسادت هم رفت داخل يک چاه عميق. آرام آرام همه قايم شده بودند و ديوانگی همچنان می شمرد: هفتادو سه٬ هفتادو چهار٬ ... اما عشق هنوز معطل بود و نمی دانست به کجا برود. تعجبی هم ندارد. قايم کردن عشق خيلی سخت است. ديوانگی داشت به عدد ۱۰۰ نزديک می شد٬ که عشق رفت وسط يک دسته گل رز آرام نشت. ديوانگی فرياد زد: دارم ميام. دارم ميام ... همان اول کار تنبلی را ديد. تنبلی اصلا تلاش نکرده بود تا قايم شود. بعد هم نظافت را يافت. خلاصه نوبت به ديگران رسيد. اما از عشق خبری نبود. ديوانگی ديگر خسته شده بود که حسادت حسوديش گرفت و آرام در گوش او گفت: عشق در آن سوی گل رز مخفی شده است. ديوانگی با هيجان زيادی يک شاخه گل از درخت کند و آن را با تمام قدرت داخل گل های رز فرو برد. صدای ناله ای بلند شد. عشق از داخل شاخه ها بيرون آمد٬ دست هايش را جلوی صورتش گرفته بود و از بين انگشتانش خون می ريخت. شاخهء درخت٬ چشمان عشق را کور کرده بود. ديوانگی که خيلی ترسيده بود با شرمندگی گفت حالا من چی کار کنم؟ چگونه می توانم جبران کنم؟ عشق جواب داد: مهم نيست دوست من٬ تو ديگه نميتونی کاری بکنی٬ فقط ازت خواهش می کنم از اين به بعد يار من باش. همه جا همراهم باش تا راه را گم نکنم. و از همان روز تا هميشه عشق و ديوانگی همراه يکديگر به احساس تمام آدم های عاشق سرک می کشند ...,قایم موشک" داستان جالب"داستان کوتاه"داستان عاشقونه"داستان غمگین"مطالب عاشقونه"مطالب عشقولانه"مطالب جالب" ...ادامه مطلب

  • باید کسی باشد

  • همیشه باید کسی باشد تا بغض‌هایت را قبل از لرزیدن چانه‌ات بفهمد باید کسی باشد... که وقتی صدایت لرزید بفهمد که اگر سکوت کردی، بفهمد... کسی باشد که اگر بهانه‌گیر شدی بفهمد کسی باشد که اگر سردرد را بهانه آوردی برای رفتن و نبودن بفهمد به توجهش احتیاج داری بفهمد که درد داری که زندگی درد دارد که دلگیری بفهمد که دلت برای چیزهای کوچکش تنگ شده است بفهمد که دلت برای قدم زدن زیرِ باران برایِ بوییدنش برایِ یک آغوشِ گرم تنگ شده است همیشه باید کسی باشد همیشه...! ,بغض"باید کسی باشد"سکوت"درد"دلگیر"دلتنگی"باران"آغوش"عشق"عاشقونه"عشقولانه"مطالب جذاب"مطالب جالب"مطالب زیبا"سوز عشق ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها